از سال 1346 بهبعد، جامعه ادبی ایران شاهد رشد چشمگیر توجه زنان به شعر و شاعری بود. برخی علت این توجه را موفقیت و در پی آن، مرگ فروغ فرخزاد دانستند و «نوریعلاء» ضمن تأیید این نکته، در مقالهای تحتعنوان «تذکره اللطیفه» این هجوم و استقبال را مسبب کمبود اصالت و فقدان استقلال لازم در شعر شاعرههای دهه چهل دانست؛ مسألهای که عبور از آن به چند دهه زمان نیاز داشت تا از دل آن، شاعران زن اصیل سر برآورند؛ یعنی زنان شاعری که بتوان از خلال آثارشان به بررسی ادبیات زنانه، یا دستکم ادبیات زنان پرداخت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اصطلاح ادبیات
زنانه توسط «هلن سیسو» در توصیف نوعی از ادبیات بهکار رفت که مانند موجودیت زن، آزاد و رها باشد. او ادبیات متعارف مدرن را از آن جهت که با تأکید بیش از حد بر ساختارهای همبسته و کانونی، همواره در جهت قدرت بخشیدن به اقتدار کلام مردانه مورد استفاده قرار گرفته بود نفی کرد، اما این تلقی از ادبیات زنانه دربرابر باوری قرار گرفت که تا پیش از آن بدیهی شمرده میشد و برمبنای آن، سخن گفتن از احساسات رقیق یا مطالبات جمع زنان بهمثابه نگارش زنانه قلمداد شده بود. بهنظر میرسد چنین رویکردهایی به تعریف ادبیات زنانه توسط سلب مختصات نگارش مردانه، یا برمبنای نوعی تقابل با جامعه مردسالار، چیزی نیستند جز محدود کردن دایره شمول آنچه زنان مینویسند و حال آنکه تمامی آنچه را که زنان مینویسند نیز نمیتوان ادبیات زنانه دانست. شعر شاعران زن در دهههای اخیر تحولات چشمگیری داشته است، بهنحویکه از یک طرف با شعر مردان تفاوتهای زبانی و محتوایی شگرفی پیدا کرده و ازطرف دیگر در گستره شعر زنان نیز یکدستی دیده نمیشود و با رویکردهای متنوعی مواجه است. اگر شیوه شاعری زنان را در سه گروه عمده «ذهن و زبان مردانه»، «ذهن و زبان بینابین تابع سنتهای ادبی مردانه» و «ذهن و زبان زنانه» (که برگردان عاطفه، اندیشه، حس و نگاه فردی زن
شاعر باشد) بدانیم، مجموعه «آمبرولا؛ خواهر گلهای جهان» را که اخیراً توسط نشر نگاه منتشر شده است، باید از نمونههای خوب شکل سوم سرودن زنان قلمداد کنیم.
---
شعرهایی با هیأت و رفتار زنانه زنانهنویسی «نرگس برهمند» در این مجموعه و مجموعهشعرهای پیشین او، ابزاری برای شکستن تابوها نیست و مانند اشعار برخی شاعران زن دیگر، زنانگی را با تنانگی اشتباه نگرفته است.
برهمند زنانه مینویسد، چون یک شاعر زن است و احساسات زنانه سالم و عمیقی دارد. ازسویی دیگر، شعر او برای اثبات زنانه بودن خود ـ که البته اصلاً نیاز به اثبات ندارد ـ تابلوهایی با شعارهای «من فمنیسم هستم»، «من مدافع حقوق زنان هستم»، «من به وضعیت زنان اعتراض دارم» و... در دست نمیگیرد، بلکه خیلی راحت، ساده، خودمانی و البته خیلی زنانه میگوید: «دلم میخواد/ موهامو قهوهای روشن کنم/ از شال قرمزم بزنه بیرون//راستش مسأله اصلی اینه که دلم میخواد/ برف بریزه/ روی اون تیکه از موهام/ که از شال قرمزم زده بیرون» و به ترسیم دنیایی زنانه میپردازد؛ دنیایی با طیف عظیمی از رنگها و احساسات زنانه، یعنی چیزی که دنیای دگرگون و تهی از معنا شده امروز، بسیار به آن نیازمند است. شعر نرگس برهمند، همانطورکه خودش میگوید «با هیأتی زنانه زاده میشوند»، نه اینکه با تأسی از ابزار و لوازم زنانه بخواهند بگویند ما زنانهایم. درواقع برهمند در شعرش از لوازم زنانه استفاده نمیکند، بلکه زنانه رفتار میکند و بازتاب همین رفتارهای زنانه در شعرش است که آن را منحصر به یک زن شاعرِ توانمند و بااحساس میکند؛ چیزی نظیر رفتار زنانه فروغ در شعرهایش، مثلاً آنجا که میگوید: «تمام روز در آیینه گریه میکردم» و میدانیم که هیچ مردی نمینشیند مقابل آیینه گریه کند. بازتاب رفتارهای زنانه در شعر برهمند، به شعر او و به شعر زنانه امروز، رنگ و بویی خاص و بیمانند بخشیده است: «در خانه بند نمیشود دلم/ دنبال شعر تازه میگردد/ تا مثل گلوبندی از سینه آویزانش کند/ و به زنهای همسایه بگوید:/ زیبا شدهام؟» «وسواس زنها به اشیا بیشتر است؛/ رومیزیها را که پهن میکنند، / قاشقها را که میچینند روی میز، / سمفونی زیبایی میسازند در حرکاتشان دور اتاق/ در چرخش موهایشان، چشمهایشان...» «وقتی با تو قرار دارم، / کدام روسریام را بپوشم/ تا شبیه یک شعر خوب باشم؟» «... زنی هستم در آشپزخانه/ که پونه ریز میکند برای کوکوی عصرانه» از دیگر رفتارهای خاص زنانه که در شعر برهمند بازتاب یافته، دقت و ریزنگری است؛ ویژگی بارزی که در ادبیات اصیل زنانه بروز مییابد: «قدر این نامه را و قدر عطر دست هایم را بدان/ پیش از ظهر، هل سابیدهام، / گلاب گرفتهام» «تا آفتاب بالا نیامده، / برایت چای میریزم/ میترسم از ماه بدون تو/ از لکههای چای که هی بزرگتر میشوند روی دامنم» «باید امشب به شبدرهای چهارپر گلدوزی شده فکر کنم/ و به سنجاقسینههایی که در مهمانی عصرانه لبخند میزنند/ و نوشیدنی تعارف میکنند» از دیگر رفتارهای زنانه، باید به آیندهنگری اشاره کرد، از آن نوع که از زنی که دغدغه خانه و خانواده دارد، توقع میرود: «تازه یاد گرفتهام چیزهایی بخرم/ کنار بگذارم برای روز مبادا/ مثل چند قرقره رنگی، آلوی خشک و بادکنک» «میترسم از جمعیت کلمات که اطرافم راه میروند؛/ نه شعر میشوند، / نه غذایی برای ناهار/ میترسم از نگاه بیتفاوت عابران به بوتههای افسرده کرفس/ در سهماهه سیاه زمستان» «این شعر تازه بوی نان میدهد/ میشود آن را لای سفره نگه داشت/ تا بیایی» دقت به رفتار و عملکرد زنان دیگر نیز ـ و نه صرفاً توجه به ظاهرِ آنها، که اغلب رفتاری مردانه است ـ در شعر برهمند بهشکلی شاعرانه به اجرا درآمده است: «زنهای زیادی از پنجره آشپزخانه دریا را میبینند، / جنگل را/ شاید درختی را با شکوفههای فراوان/ و سیم برق پر از گنجشکهای خاکستری را.../ من دوست دارم از پنجره آشپزخانه/ یکی از این زنها را ببینم» «زنهای سیساله شبیه هماند؛/ با موهای رنگشده و چشمهای روشن/ برف را بیشتر دوست دارند/ حرفزدن با آنها/ مثل لیموی تازه است برای سرماخوردگی// چشمهای همه زنهای سیساله در جاده پر میشود/ بالاخره روزی/ صدای پرندهای را از جنگل دور میشنوند/ و میروند» «زن، / ترانهای کردی است/ با سه نوار باریک سرخ، پایین دامنش؛/ آرام و غمگین راه میرود...» همچنین باید به توجه ویژه شاعر به لحظات خاص زنانه پرداخت که درواقع زیرمجموعه همان دقت و ریزبینی زنانه قرار میگیرد، منتها بهطور خاص بر ریزنگری بر لحظات زنانه تمرکز دارد. به بیانی دیگر باید گفت لحظاتی در زندگی زنها هست که تنها درصورت زن بودن میتوان آنها را دید و با عمق وجود، درکشان کرد، مثل تصویری که صحنهای از فیلم «آبی» کیشلوفسکی را به ذهن میرساند؛ آنجاکه انگشتان زن در تماس با دیوار سیمانی زخم میشود اما زن، حواسش جای دیگری است و درد را حس نمیکند: «بعضیوقتها در سراشیبیها چیزی میبینی/ که پایینآمدنت را کند میکند/ و برخورد سنگها/ با انگشتان باریک دستت را حس نمیکنی// به پایین کوه که میرسی/ زخمی هستی بزرگ» یا این تصویر که توصیف دقیقی است از حواسپرتی یک زن، که البته با یک چرخش هنرمندانه جایگاه راوی و تغییر زاویه فعل شکل گرفته است: «مربای توتفرنگی هم حواسش پرت شده/ شیرینیاش را/ وقتی حس میکنم/ که از سینهام پایین میرود» و این شعر که بهلحاظ حسی و تصویری، درست نقطه مقابل موقعیت حسی شاعر در نمونه قبلی است: «وقتی شعر مینویسم، / داروهایم را بموقع میخورم/ مزه کنجد روی نان را حس میکنم...» ارتباط بیواسطه با طبیعت برهمند ازطریق کشف و شهود زنانهاش در بطن طبیعت و زندگی، به همسانی فطرت زنانه با ذات حیات و طبیعت میرسد و ارتباط بدون واسطه زن را با سرشت هر نوع زاییدن و زندگی درمییابد که در مواردی به استحاله با طبیعت نیز میانجامد: «پیش از برداشت محصول/ موهایم طلایی است و بلند// باد، / سالهاست از گندمزار میگذرد/ از میان پرچم کشورهای پیروز و شکستخورده// میخواهم/ در مسیر بادها قرار بگیرم/ با موهای بلند و طلایی» «با صدای رعد، بیدار میشویم/ با صدای باران، به خواب میرویم/ خوابهای مشترک میبینیم کنار رودخانه/ در کوهستانی سرد، چای داغ مینوشیم/ بخار چای/ چهره تو را محو میکند چون مه// در خوابهای مشترک/ تو را آتش صدا میزنم/ مرا آفتاب میخوانی» مادرانهسرایی همچنین از دیگر مضامین مهم در مجموعه «آمبرولا...» باید به مادرانهسرایی اشاره کرد که البته مضمون مشترک تمام زنان شاعر است: «همه نسبتها را میتوان در جایی قطع کرد/ مادر بودن از همهچیز در این دنیا طولانیتر است» «همــــه ستـــــــارهها بیدارند و یکی از بقیه روشنتر.../ این آسمان صاف برای بوسیدن نوزادت خوب است/ که طعم لیموی شیرین دارد...» «نوزاد من/ ماه روشنی را قطرهقطره مینوشد/ صبح، / وقتیکه میخندد/ ستاره دنبالهدار از دهانش بیرون میآید» آیا توجه به جنگ در شعر زنان، ریشه در نگرانیهای مادرانه ندارد؟ در ادامه مبحث مادرانهسرایی در شعر برهمند، بد نیست به نحوه پرداخت شاعر به مقوله جنگ نیز بپردازیم، که پاسخی است صریح و روشن به این پرسش که «آیا توجه شاعران زن به مقوله جنگ، ریشه در نگرانیهای مادرانه زنان ندارد؟» آنجا که در شعر برهمند، هرجا سخن از جنگ است، «مادر» و «کودک» محوریت مییابند: «در فهرست جنگهای جهانی/ نام عشاق نیست/ نام زنان باردار و کودکان شیرخوار» «کودک یمنی را صدای هواپیماها اذیت میکند/ و معده ژنرال را غذای چربِ دریایی// چیزی نمانده به روز؛/ روز تاریک و بَداَدا/ که بوی سوختگی دل و دماغ میدهد// مادر داد میزند: ژنرال مُرد پسرم!/ اما کودک نمیشنود»
منبع: ایران آنلاین
کلیدواژه:
ادبیات زنانه
ادبیات زنان
شاعران زن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا
منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۲۴۸۰۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تمرکز نشر صاد بر انتشار داستانهایی با روایت ایرانی است
میرشمسالدین فلاح هاشمی مدیرعامل نشر صاد در گفت وگو با خبرنگار فرهنگی آنا درباره برنامهها و فعالیتهای این نشر گفت: نشر صاد وارد چهارمین سال فعالیتش شده و با توجه به اهداف اصلی این نشر بر چند نکته مهم تمرکز خواهد داشت که بعضی از قبل بوده و بعضی هم جدید هستند.
وی افزود: تمرکز اصلی ما همچنان مثل سالهای قبل کشف و پرورش استعداد و تربیت نویسنده است تا بتوانیم سهم مهمی درفضای فرهنگی و ادبیات داستانی کشور داشته باشیم و نویسندههایی تربیت کنیم که در آینده علم ادبیات داستانی را برافراشته نگه دارند و در همین راستا ما هر سال جشنوارهای به نام خودنویس را برگزار میکنیم و با آموزههایی که تعیین میکنیم به کشف نویسندههای با استعداد میپردازیم تا تحت مربی گری نویسندههای بزرگ کشور، تبدیل به یک نویسنده خوب شوند.
فلاح هاشمی اظهار داشت: مسئله بعدی بحث روایت ایرانی است که این نویسندههای نوقلم و حتی نویسندههایی که نام آشنا هستند و آثاری که از آنها برای انتشار دریافت میشود، باید در فضای روایت ایرانی باشد؛ روایت ایرانی که ما الان بیش از یک سال است که در قالب فصلنامه روایت ایرانی به آن میپردازیم و چند کتاب ارزشمند پژوهشی هم در این راستا چاپ کردیم تا آنهایی که میخواهند بدانند که اصلاً روایت ایرانی چیست وکارکردش چگونه است میتوانند با مطالعه این آثاربه این اندیشه نزدیک بشوند.
وی افزود: در واقع ما در نشر صاد داستانها را هدایت میکنیم به سمت روایت ایرانی که بر اساس مضامین الهی و فرهنگی ایران و اسلام، شکل بگیرد و بتوانیم مثل قرون گذشته در ادبیات حرفی برای گفتن داشته باشیم و با لحن و بیان و قالب و فرم، ادبیات قابل توجهی تولید کنیم.
مدیرعامل نشر صاد درباره چالشهای این نشر هم اظهار داشت: ما به تازگی به فضای چاپ کاغذی ورود کردیم. قبلاً بنا و تاکید نشر صاد بر انتشار آثار به صورت الکترونیک بود و چاپ کاغذی جایگاهی نداشت اما الان تمرکزمان روی چاپ کاغذی است؛ در عین حال چاپ الکترونیک هم خواهیم داشت. ضمن اینکه آثار فاخر و پرمخاطبتر خود را هم به صورت صوتی منتشر خواهیم کرد.
هاشمی درباره مدرسه داستانی نشر صاد هم گفت: پارسال مدرسه داستان تأسیس شد که در واقع برای خودنویسیهایی بود که قبلاً کتابی از آنها چاپ شده و در مرحله بالاترحرفهایتری قرار میگیرند واین طرحها زیر نظرمربیان و نویسندگان کارکشتهترتبدیل به یک رمان ارزشمند میشوند. این طرح از سال گذشته شروع و در مراحل پایانیاش هستیم و من امیدوارم که به انتشار آثار قابل اعتنایی منجر شود.
وی افزود: از چالشهای دیگر ما بحث بودجه است که خیلی کم در نظر گرفته شده و ما باید حتماً به سودآوری مستقلی برسیم تا بتوانیم نواقصی که درقسمت مالی داریم جبران کنیم تا فضای تبلیغاتی خوبی هم داشته باشیم. با اینکه در فضای مجازی فعال هستیم ولی هنوز خیلی کار داریم تا آثار انتشارات ما به نحو احسن دیده شوند.
انتهای پیام/