لطف خدای مهربان، در دستهای مادر است
تاریخ انتشار: ۷ اسفند ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۹۰۳۴۵۶
به گزارش خبرنگار ایکنا؛ عبدالمجید فرایی، شاعر آیینیسرا به مناسبت فرا رسیدن میلاد حضرت فاطمه زهرا(س) و روز مادر، چند غزل را سروده و به همه مادران این سرزمین تقدیم کرده است.
«دعای مادر» عنوان اولین سروده وی است که در ادامه آمده است؛
لطف خدای مهربان، در دستهای مادر است
فردوس با امر خدا، در زیر پای مادر است
پرسی اگر از فاطمه، اسرار پشت پرده را
گوید خود روحالقدس، هم آشنای مادر است
خوبان گیتی بیگمان، از او ستاند، مشق عشق
درمان درد مزمن عالم، دوای مادراست
هر جا که دردی بیامان، کرده گرفتارت تو را
راه رهایی از غم پنهان، دعای مادراست
«مادر همیشه مادر است» سروده دیگری است که در ادامه آمده است؛
درزندگی آموختم ، «مادر» هماره مادر است
آن گوهر روی زمین، دریافتم تاج سر است
او چون فرشته مهربان، باشد برای کودکش
او از فرشته در جهان، من آزمودم برتر است
هرچه بگویم: من از او، باشد کلامم نارسا
ای آدم با معرفت، «مادر» هماره مادر است
«عشق برتر» شعر دیگر فرائی است که مادر را عشق برتر خوانده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مگو مادر، بگو: یک عشق برتر
تمام عشق، در چنگش مسخر
اگرخاری رود، بر پای کودک
دل مادر، رود زان خار خنجر
به پای طفل میسوزد شکیبا
تو مادر را کنی، با که برابر
همان که ذره ذره، ذوب گردد
تمام روز و شب، دائم مکرر
ندارد انتظار اجر و مزدی
کند خود را، برای طفل پرپر
به سن رشد، کودک پا گذارد
شود در خواستنهایش شناور
جوانی شور و حالی تازه دارد
گزیند از برای خویش همسر
دل مادر، به او پیوسته باشد
دل فرزند باشد، جای دیگر
«فرائی» با زبان شعر گوید:
صبوری پیشه کن، بیچاره مادر
انتهای پیام
منبع: ایکنا
کلیدواژه: شاعر حضرت فاطمه روز مادر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۹۰۳۴۵۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ملاصدرا و محبت کردن
خبرگزاری علم و فناوری آنا- آزاده پورحسینی؛ ملاصدرا یک فیلسوف ایرانی و انسان خردمندی بود. او میگفت محبت و مهربانی خیلی مهم است. ملاصدرا معتقد بود مهربانی به معنای رفتار ملایم و توجه به خواست دیگران است. او فکر میکرد که محبت و مهربانی دنیا را جای بهتری میکند. یک نمونه مهربانی این است که وقتی کسی غمگین و ناراحت بود، او را به گرمی در آغوش بگیرید یا بگذارید دوستان تان با اسباب بازیهایتان بازی کنند. مهربانی اصولاً به معنی کمک به دیگران در زمانی است که به آن نیاز دارند. ملاصدرا معتقد بود که حتی کارهای کوچک محبت آمیز میتواند تأثیر زیادی بگذارد. به کار بردن کلماتی مانند «متشکرم» یا «لطفاً» میتواند افراد را خوشحال کند. وقتی کسی مهربان است همه او را دوست دارند، بنابراین از دید بقیه مانند ابرقهرمانی با قلبی مهربان به نظر میرسید.
همه موجودات زنده مخلوق خداوند تبارک و تعالی هستند. بنابراین محبت را نباید تنها نسبت به انسانها داشت. ازاینرو آبیاری گیاهان برای کمک به بزرگ شدن آنها یا غذا دادن به حیوانات نیز محبتآمیز است. به عقیده ملاصدرا وقتی مهربان باشید تمام جهان نیز با شما مهربان خواهند بود. با ابراز محبت به همه (بدون چشمداشت)، تبدیل اخم به لبخند میتوانید گامهای بلندی را به سوی مهربانی بردارید. ملاصدرا معتقد بود که دنیا برای شاد بودن به مهربانی بیشتری از جانب انسانها نیاز دارد. مهربانی حتماً به این معنی نیست که باید کارهای خیلی بزرگ بکنید، گوش دادن به صحبت دوستان تان زمانی که به شخصی نیاز دارند نیز مهربانی به حساب میآید. به عقیده ملاصدرا «مهربان بودن» همیشه کار درستی است. افکار و دیدگاههای ملاصدرا در مورد محبت و مهربانی همچنان بر مردم سراسر جهان تأثیر میگذارد. مهم این است که درسهای ملاصدرا را به خاطر بسپاریم و هر روز تلاش کنیم به انسان بهتری تبدیل شویم.
ایستگاه فکر
آیا مهربانی فقط بین انسانها است؟ یعنی فقط انسانها باید با هم مهربان باشند؟
داستان کوتاه
روزی روزگاری دختر کوچک مهربانی بود به نام لیلی.
لیلی عاشق حیوانات بود و همیشه میان وعدههایش را با گربهها و سگهای ولگرد تقسیم میکرد.
یک روز لیلی یک گنجشگ زخمی را پیدا کرد که در خیابان سرگردان بود، بنابراین او را به خانه برد و از او نگهداری کرد.
گنجشگ رفته رفته حالش بهتر شد. او با خوشحالی پرواز میکرد و روی شانههای لی لی مینشست تا قدردانی خودش را ابراز کند.
لیلی اسم گنجشک را جوجو گذاشت و آنها بهترین دوستان هم شدند و هر روز با هم در پارک بازی میکردند.
یک شب طوفانی، جوجو ناپدید شد و لیلی دلش شکست. او همه جا را گشت و زیر باران شدید نامش را صدا زد.
بالاخره لیلی جوجو را زیر یک درخت در حالی دید که میلرزد. او را در آغوش گرفت و به خانه آورد تا کنار شومینه خشک شود. از آن روز به بعد، لیلی و جوجو جدایی ناپذیر بودند، همیشه مراقب یکدیگر بودند. لی لی گنجشکش را در قفس نمی کرد بلکه با محبت با او برخورد میکرد. دوستی آنها اهمیت محبت و مهربانی را نسبت به همه موجودات زنده به همه افراد محله آموخت. آنها همیشه با خوشی و شادی کنار هم زندگی کردند.
انتهای پیام/